در یک دهه گذشته تقریباً تمامی سازمانها سرمایهگذاریهای بسیاری بر روی تکنولوژی اطلاعات اعم از نرمافزار و سختافزار کردهاند. در اقتصاد امروزه که هزینهها باید کاهش یابد، سازمانها و شرکتها از خود میپرسند: «تا کنون چه مقدار برای تکنولوژی سرمایهگذاری کردهایم؟» و اینکه «از این سرمایهگذاری چه سودی بردهایم؟» در عصر اطلاعات، کسی که اطلاعات دارد، دارای قدرت است. هر سازمان و شرکتی که از این قدرت برخوردار باشد در صنعت و حرفه خود در مقایسه با رقبای خود متمایز و ممتاز میشود. سازمانها و شرکتها و محیط پیرامونی آنها، امروزه با سرعت حرکت و تغییر میکنند. اخذ اطلاعات صحیح در زمان صحیح اساس و پایه موفقیت و چه بسا بقای سازمان است، اما همیشه شکاف عمیقی بین اطلاعات مورد نیاز مدیران تجاری و انبوه داده هایی وجود دارد که طی عملیاتهای روزمره شرکتی در بخشهای مختلف آن جمعآوری میشوند. ضمن آنکه برخی اطلاعات از خارج از سیستمهای عملیاتی بایستی تامین گردند.
هوشمندی کسب و کار(Business Intelligence) اصطلاحی است که از اواسط دهه 1990 میلادی مطرح گردید و به معنای تبدیل داده ها از شکل اولیه آنها به چیزی است که تصمیمات تجاری بتوانند بر آن اساس گرفته شوند. این عبارت همچون چتری است که سایر نظامهای مرتبط با داده شامل انبارداده، داده کاوی، تحلیل آماری، پیش بینی و پشتیبانی از تصمیم را به یکدیگر مرتبط میکند.
هوشمندی
کسب و کار یعنی فرآیند
بالا بردن سوددهی سازمان در بازار رقابتی
با استفاده هوشمندانه از اطلاعات موجود در سازمان در فرآیند تصمیمگیری
بیشترین بهره مندی بدست آمده از هوشمندی کسب وکار، امکان دسترسی بیواسطه به داده ها توسط تصمیم گیرندگان در تمام سطوح سازمان است. در این صورت این افراد قادر خواهند بود که با داده ها تعامل داشته باشند و آنها را تحلیل کنند و در نتیجه بتوانند کسب وکار را مدیریت کنند، کارایی را بهبود بخشند، فرصتها را کشف کنند و کارشان را با بازدهی بالا انجام دهند. در ساده ترین حالت هوشمندی کسب و کار اطلاعاتی راجع به وضع کنونی کسب وکار به مدیران تحویل می دهد. با استفاده از هوشمندی کسب وکار، اطلاعات در زمان مناسب و با انعطاف بیشتری در اختیار مدیران قرار داده میشود. در صورتی که یکی از شاخص های کسب وکار از قلم افتاده باشد و یا از خارج از برنامه ریزی باشد، هوشمندی کسب وکار به کاربران این امکان را میدهد که جزئیات را شکافته و به دلیل این اتفاق پی ببرند و تصمیمات مقتضی را برای جبران وضعیت موجود بگیرند.
در مرحله بعد لازم است تا فرآیند دسترسی به اطلاعات تسهیل گردد به گونه ای که تصمیم گیرندگان در هر زمان و هر مکان بتوانند بدون نیاز به واسطه به اطلاعات مربوطه مراجعه کرده و انواع تحلیل های مورد نظر خود را انجام دهند. همچنین نمایش اطلاعات بایستی به گونه ای باشد که امکان انجام بررسی از ابعاد مختلف وجود داشته باشد تا مدیران در صورت نیاز براحتی تاثیر هریک از عوامل را مشاهده کرده و دلایل آسیبهای سازمانی را جستجو و تحلیل کنند. به عنوان مثال، در صورت مطلوب نبودن وضعیت فروش، مدیر میتواند برای پی بردن به جزئیات این مسئله اطلاعات فروش محصولات در شعب مختلف، در مقاطع زمانی مختلف را به تفکیک گروههای مشتری مشاهده و موارد و ریشه های مشکل افت فروش را جستجو و شناسائی کند.
ادامه دارد...